سلامی دوباره
میخوام شروع کنم به نوشتن اما واقعاً نمیدونم از کجا شروع کنم توی این سه سال ، اتفاقهای زیادی افتاده، منتظر بودم که این ناتوانی و کم توانی که در دست و پام ایجاد شده بهتر بشه ولی متأسفانه بهتر نشد منتظر بودم که آرامش به زندگی هممون برگرده ولی برنگشت، ترسها ، تنشها و ناراحتیها همواره در حال افزایشه با خودم گفتم شاید دیگه فردایی نباشه. د لم تنگ شده بود برای همه، حتی اونایی که با حرفها و پیغامهایی که میگذاشتند حسابی ناراحتم میکردن انگار که از بخش بزرگی از عزیزانم دور شده بودم انگار رفته بودم یه سفر. یه سفر که ارتباطم با تمام کسایی که دوست داشتم قطع شده بود.
دو روزه که سر کار نمیرم راستش از نظر جسمی چندان نرمال نیستم که بخوام سر کار برم. البته احتمالاً فردا برمیگردم سر کار با خودم گفتم فرصت خوبیه الان که خونه هستم دوباره شروع کنم به نوشتن. سختیهای زیادی این مدت پیش اومد. خودم یه جراحی داشتم تا اومدم جون بگیرم و سر پا بشم متأسفانه بیماری سرطان مادر شوهر جان پیش اومد اول یه جراحی خیلی سخت داشت و بعدم خوب روند شیمی درمانی. از اونجایی که من و همسر تنها هستیم یه جورایی بار مشکلات روی دوشمون بود و استرسها و نگرانیها تو عمق دلمون. هر کدوممون سعی میکرد به اون یکی دلداری بده و به روی خودش نیاره اما نمیتونم بگم که این مدت خیلی شجاعانه و عالی رفتار کردیم و همه چیز به خوبی گذشت چون میدیدم که هر روز هر کدوممون داریم داغونتر میشیم با اینکه سعی میکنیم ظاهرمون رو برای طرف مقابل حفظ کنیم حالا که بعد از مدتها اومدم دلم نمیخواد ناراحتتون کنم مطمئناً هر کدومتون تو زندگیاتون یه عالمه گیر و گرفتاری بوده و هست اصلاً ما آدمها انگار بدون این گرهها نمیتونیم زندگی کنیم باید سعی کنیم گرهها رو باز کنیم فقط امیدوارم که خداوند توان باز کردن این گرهها رو بهمون بده. دلم برای همه تنگ شده بود و شرمنده همه هستم که این مدت به وبلاگهاتون سر نزدم و پیغام نگذاشتم اما از دوستانی که با شما در ارتباط بودند حال همه رو میپرسیدم.
خوب و خوش و تندرست باشید.
خدایا سپاس برای داشتن این دوستان خوب.
سلام رافایل جان

یکی دو ماه پیش بود یه دفعه هواتون را کردم و به در بسته وبلاگتون خوردم.. فکر نمیکردم نمی نویسید. فکر میکردم برای ما خاموش ها وبلاگ را قفل کردید
بهرحال خوشحال شدم برگشتید
ارزوی سلامتی و شادکامی میکنم براتون
سلام سعیده جان من که گفته بودم یا همه یا هیچ، خاموشها همیشه برا من عزیزند، خ دم هم توی خیلی وبلاگ ها خاموش خوان بودم.
سلام خانم مهندس .خیلی خوشحالم که دوباره میتوانم نوشته های شما را بخوانم.
سلام امیرآقا، لطف دارید، پاینده باشید
سلام.
خوشحالم که دوباره مینویسید و اینطوری از احوالتون خبردار میشم.
ممنون بهار جان.
سلام رافی عزیزم خوش اومدی خیلی خوش اومدی صفا دادی به دنیای وبلاگ و وبلاگ نویسی.
من تو اینستا فالوت دارم و کم و بیش در جریان احوالاتت هستم ولی همیشه دوست داشتم نوشته هاتو بخونم اصلا یه جور خاصی مینویسی و من عاشق نوشته هاتم.
سلام خاموش مهربان. لطف شما عزیزان همیشه شامل حال من بوده. خدایی شما دوستان مجازی یه چیز دیگه اید.
ای جانم .
شاید من براتون کامنت نزاشته باشم اما اینقدر از بازگشتتون خوشحالم که خدا میدونه.
الهی همیشه حال دلتون خوب و خوش باشه.
ما وبلاگی ها به همدیگه نیازمندیم
سلام. اتفاقا قبلا برامکامنت گذاشتی و کاملا یادمه. مرسی که هنوز هم همراهمی
چقدر خوشحالم که برگشتین
ممنونم مهربون
سلام رافی !!!




برگشتی ولی چرا بی خبر
و در یه وبلاگ دیگه ؟!!!
دست عمه خانوم
https://mahdoliajoon.blogsky.com
درد نکنه
امروز اطلاع رسانی کرد تا بتونیم
بیایم و دوباره
یه سلامی عرض کنیم
در جایی که فقط خودت باشی
نه اون همراه اون دو تا دمی که
توی اینستات تقریبا توی هر پستی هستند !!!
پ.ن 1:
گفتن امیدوارم بهتر بشی واقعا کمکی
به بهتر شدن بیماری آدم نمی کنه
ولی فکر کنم دل آدم رو شاد می کنه
امیدوارم بهتر بشی رافی
پ.ن 2 :
بعد از ظهور مجدد در یک وبلاگ جدید
نمیخوای آی دی قدیمی ات
رو هم عوض کنی ؟
داوینچی ؟
آلبرت؟
پاسکال؟
مونالیزا ؟
فرمی ؟
...
باز هم رافائل ؟
سلام همولایتی جان.
عمه خانم لطف داشتند اما من در یک استوری اینستاگرام آدرس وبلاگ رو نوشته بودم.
نمیدونم چه پدرکشتگی با پسرای من داری
از دعای خوبت ممنونم.
این وبلاگ فصل دوم از وبلاگ نویسی منه، من همون رافائلم. چرا باید اسمم رو عوض کنم؟ این اسم معرف من برای همراهان قدیمیه.
سلام رافائل عزیز

چقدر خوشحال شدم از نوشتنتون
سلام عزیزم. ممنون از محبتت.
سلام.خوش برگشتین
سلام حمیده جان. ممنون
چقدر منتظر برگشتنت بودم حقیقتا
هر روز وبلاگ قبلیتو چک می کردم.خوش اومدی عزیزممممم
شرمنده ام میکنید.

سلام رافایل جان
خیلی خوشحالم که برگشتین
سلام. منم خوشحالم که هنوز دارمتون.
سلام عزیزم

خیلی خوشحالم که برگشتین 


سلام سمیرا جان. ممنون از محبتت.
خوش اومدی. من خوانندت بودم ولی احتمال زیاد من را یادت نیست. چون هیچ وقت وبلاگ نداشتم. اسمی هم که کامنت میزارم هر چند وقت یه بار عوض میشه، نه که بخوام اسمم را مخفی کنم ها. بر حسب حس و حالم هی یه اسم مستعار برا خودم میزارم.

خبری از خودش نداده و من روزی هزار بار وبلاگش را باز میکنم. خدا کمک هممون کنه. مخصوصا کسایی که درگیر بیماری هستن. از یه سرماخوردگی ساده تا اون بزرگ بزرگاش.
خلاصه خوش اومدی عزیزم. دلمون برات تنگ شده بود.
آقا چقدر بده در اون شرایط تنها بودید. منم این نوع مریض داری را تجربه کردم. راستش تلخترین و سختترین و تاریک ترین تجربه زندگیم بود.
و راستش الانم نگران گولو هستم
سلام طلا بانو جان.
کلا تنهایی بده، در شرایط سخت بدتر هم میشه.
امیدوارم گولو جان خیلی زود سلامتیش رو کامل به دست بیاره.
رافائل جان
امیدوارم از همه این آزمون ها سربلند بیرون آمده باشی.
سالهای سختی را پشت سر گذاشتیم ولی هنوز آینده در راهه.
در ترازوی اوضاع و احوال، وقتی پیمانه سختی پر بشه می ره پایین و ظرف خوشی میاد بالا. درسته که خالی و سبکه اما آماده است که پر بشه از خاطرات خوش.
ما هم به تعادل می رسیم. نگران نباش.
سلام عزیزم.
الهی که ببینیم روزهای خوبو. الهی که هرچه زودتر به تعادل برسیم. چه روحی و چه جسمی.
الهی که همیشه توان بازکردن گره ها رو داشته باشی/باشیم.
خیلی سخته وقتی از درون نگرانی سعی کنی که قوی بمونی. خیلی توی روحیه اثر می گذاره.حتما هرجور که خودت بلدی ریکاوری کن. البته احتمالا زحمت قسمتهاییش برعهده پیکو خان و پوماست :)))
امیدوارم مادر شوهر خوب شده باشه.خودت هم بهتر باشی.
الهی آمین.
به دنبال ریکاوری هستم. اما چی بهتر از حرف زدن با شما
سلام
به خاطر لحن دیشبم عذر میخوام. اونو فقط یک گله دوستانه بدونین.
مطمئن باشید حالا حالاها برای نوشتن توی وبلاگ فرصت هست.
برای شما و همسر گرامی و مادرشون و کپلچه آرزوی شادی و سلامتی دارم.
سلام. این چه حرفیه آقای دکتر. شما دوست و برادر بزرگ من هستید. من خودم حق رو به شما میدم.
ممنون از محبت شما.
رافائل عزیزمممممم
الهی که اول از همه حال خودت بهتر و بهتر بشه و توان قبلی به بدنت برگرده
امید که مادر همکلاسی این دوران را به سلامت بگذرونند و بهبودی کامل حاصل بشه
درسته هر کسی توی زندگی با گره هایی داره و مشغول گشایش اوناست ولیکن میتونیم شنونده ای باشیم برات که با صحبت کردن از دلمشغولیات سبک بشی
سلام نوشین جان. قربون محبتت عزیزم. دنیای من بدون شما لطفی نداره.